Closed The VEB
میتوان بر جای باقی ماند در کنار پرده، اما کور، اما کر میتوان فریاد زد با صدایی سخت کاذب، سخت بیگانه " دوست میدارم " میتوان در بازوان چیره ی یک مرد ماده ای زیبا و سالم بود با تنی چون سفره ی چرمین با دو پستان درشت سخت میتوان در بستر یک مست، یک دیوانه، یک ولگرد عصمت یک عشق را آلود میتوان با زیرکی تحقیر کرد هر معمای شگفتی را میتوان تنها به حل جدولی پرداخت میتوان تنها به کشف پاسخی بیهوده دل خوش ساخت پاسخی بیهوده، آری پنج یا شش حرف میتوان یک عمر زانو زد با سری افکنده، در پای ضریحی سرد میتوان در گور مجهولی خدا را دید میتوان با سکه ای ناچیز ایمان یافت میتوان در حجره های مسجدی پوسید چون زیارتنامه خوانی پیر میتوان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب حاصلی پیوسته یکسان داشت میتوان چشم ترا در پیله ی قهرش دکمه ی بیرنگ کفش کهنه ای پنداشت میتوان چون آب در گودال خود خشکید میتوان زیبایی یک لحظه را با شرم مثل یک عکس سیاه مضحک فوری در ته صندوق مخفی کرد میتوان در قاب خالی مانده ی یک روز نقش یک محکوم، یا مغلوب، یا مصلوب را آویخت میتوان با صورتک ها رخنه ی دیوار را پوشاند میتوان با نقشهای پوچ تر آمیخت میتوان همچون عروسک های کوکی بود با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید میتوان در جعبه ای ماهوت با تنی انباشته از کاه سالها در لابلای تور و پولک خفت میتوان با هر فشار هرزه ی دستی بی سبب فریاد کرد و گفت " آه، من بسیار خوشبختم " فروغ فرخزاد
نظرات شما عزیزان:
Ƥяσғιʟɛ |
мɛмσяιɛƨ |
ʟιиκƨ |
Ɖɛƨιɢиɛя
مر 30 ک بهم سرزدیـ
وب خعلیی خوشمل و جالبی داریـ
اگه باتبادل لینک موافقی خبرم کن تابلینکمتــ
: Tαɢƨ